شنبه، آذر ۱۵، ۱۳۸۲

سلام
امروز ميخوام در مورد خودمون صحبت كنم.ما زنها.ما خانوماي عزيز كه ادعاهامون گوش فلكو كر كرده. ما كه هر نظرسنجي رو به نفع حقوق زنان با ميل و رغبت امضا ميكنيم و هر مقاله اي رو با رغبت وافر ميخونيم و هر مطلبي رو تو آرشيو ذهنمون براي روز مبادا ذخيره ميكنيم كه به موقعش تو روي اونايي كه مقابلمونن بزنيم.ما براي خودمون، براي بهتر شدنمون و براي قابل رقابت شدن خودمون چكار ميكنيم؟عده زيادي از ما همچنان در زير ماسك روشنفكري و ادعاهاي آزاديخواهانه و ترقيخواهانه يه خاله زنك باقي موندن.پاش كه بيفته از كنجكاوي تو زندگي خصوصي مردم و زير آب زني و كارشكني و...فروگزار نميكنيم.اگه تو يه اداره اي كار داشته باشين و كارتونو به يه خانوم ارجاع بدين با نهايت اكراه و تفرعن كارتونو انجام ميده در صورتي كه اگر همون كار رو به يه آقا ارجاع بديد يك كم، فقط يك كم سرعتش بيشتره و منتش كمتر.اگه موقع خروج از فروشگاه شهروند رسيد خريدهاتونو به خانوم بديد دونه دونه اسباباتونو ميكشه بيرون اما آقاهه ميدونه كه كنترل ده تا كيسه پر خريد تو اون موقعيت و شلوغي عبثه و زياد مته به خشخاش نميذاره.(اين تنها مورديه كه وظيفه شناسي رو براي زنان خرده ميگيرم!) اگه ميون يه عده كارمند خانوم يكيشون ترقي كنه بقيه ازش فاصله ميگيرن. يا اگه از اول در موقعيت شغلي بالاتري باشه با انزجار باهاش همكاري ميكنن.هنوز تو محيطهاي شغلي راضي به كاركردن نيستند و خاله بازي و دوست بازي رو اولويت ميدن.پاي تلفن پچ پچ ميكنن و پاش بيفته صورت همديگرو بند ميندازن.
ديروز يكي از كارمندان خانوم جايي كه همسرم مشغول كاره بهش مراجعه كرده و گفته كه حالا كه خانوم الف از اينجا رفته اگه كس ديگه اي رو جاش بياريد نبايد بياد پيش من بنشينه چون ما دوتا با هم دوست بوديم اما اين خانوم جديد كه مياد غريبه س و نبايد بياد پيش من!
هر روز همسرم از رفتارهاي خنده دار خانومهاي محل كارش براي من تعريف ميكنه و ما بعنوان جوك روز به اونا ميخنديم اما من درونم درد ميكشم از اينكه افكار خانومهاي ما اينهمه ضعيفه.هر روز يكيشون تو محل كار ميزنه زير گريه.هر روز يكيشون نق ميزنه.اونم چه نق هايي.شوهرم گفته ديگه پيش اين خانوم نشين.اون خانوم زنگ ميزنه خونه ما مزاحم ميشه.فلاني زنگ زده به شوهرم گفته بيا ببين خانومت تو محل كار چه رفتاري داره...
خلاصه اگه بخواهيم رقابت كنيم بايد جربزه شو داشته باشيم.بايد از دايره بسته افكار پوچ و بي مقدار خارج بشيم. بايد اولويتهامونو دوباره تعريف كنيم. بايد بفهميم كه براي چي داريم تلاش ميكنيم و هدفمون چيه.بايد مسئوليت پذير باشيم و بتونيم كاري رو كه بر عهده گرفتيم به نحو احسن و شايسته انجام بديم نه اينكه تو يه كار ساده ده تا اشتباه داشته باشيم كه اعتماد بقيه نسبت بهمون سلب بشه.
**********
ترافيك تهران خرابه نه؟فرض كنيم نصف ماشينهاي در حركت شخصي باشن و نصف ديگه ش مسافر كش.مسافر كشها كه نود و نه و نه دهم درصدشون از آقايونن.ماشينهاي شخصي هم فرض بگيريم نصف راننده ها خانومن و نصف ديگه آقا.پس تقريبا يك چهارم راننده هاي شهر ما زنها هستند. پس چرا همه دق دلي ترافيك خراب و رانندگي مزخرف راننده ها رو به پاي خانوما مينويسن؟ قبول خانوما سيبيل ندارن و خوب جهت يابي نمي كنن و يكهو از جاي پارك ميپرن وسط خيابون اما مگه آقايون خيلي معصومانه رانندگي ميكنن؟ (اسمايلي ياهو با هاله تقدس تو ذهنم اومد!) اين روزها هم كه ديگه خط ممتد و ممتد دوبل و يكطرفه و دو طرفه مفهومي براي آقايون نداره. شكر خدا خانوما اونقدر به دست فرمونشون اعتماد ندارن كه سبقت از لاين خلاف بگيرن. تو اين شهر بايد به جاي خط تو خيابونا آجر كشيد.يه بار تو يه ترافيك گره خورده وحشتناك كه افسر داشت نگاه ميكرد كه از كجا شروع كنه بهش گفتم چرا وسط اين چهار راه جدول نميذاريد؟ به چهار روز نكشيد و مشكل چهار راه با نصب جدول سيماني حل شد.حالا هم عقيده ام همينه. مشكل تهران فقط با جدول قابل حله.(ياد سريال پاورچين افتادم:فيل افقي!(
پ.ن:مشكل عمده بد رانندگي كردن خانوما همونه كه گفتم.سيبيل! اما يه مشكل ديگه هم دارن كه براي يه خط كوچولو رو ماشينشون هم بايد به يه نفر ديگه جوابگو باشن.اينه كه زيادي احتياط ميكنن و چون بقيه احتياط نميكنن مشكل پيش مياد.

هیچ نظری موجود نیست: