جمعه، مهر ۱۱، ۱۳۸۲

سفر به دوبي، آري يا نه؟
هرگاه فرصتي دست دهد و امكانات مالي اجازه دهد به فكر سفر مي افتيم. معمولا اين تصميم سالي يكبار گرفته ميشود. در دو سال گذشته براي استراحت و هواخوري و خريد و آرامش به جزيره كيش سفر كرديم. امسال تصميم داشتيم سري به دوبي بزنيم.هنوز در گير و دار تصميم گيري هستيم اما من اصلا دلم نميخواهد به آنجا بروم. جايي كه يك مشت عرب مفتخور و بي خاصيت و بي لياقت از پول باد آورده شكم گنده مي كنند و زنهاي ما را آزار و تحقير مي كنند .جايي كه از بركت تبليغات ماهواره اي تبديل به بازار خريد ايران شده و همه براي خريد اجناس بنجل و ارزان قيمت يا اجناس غير ضروري كه از فرط تبليغ مورد نياز جلوه ميكنند ارز مملكت را خارج كرده و چسب لاغري مي خرند.دلم نميخواهد خارجي حس كند كه من در مملكتم آنقدر محروميت مي كشم كه تا پايم به زمين نرسيده موهايم را باد ميدهم .يا آنقدر از زيبايي محرومم كه بيابان برهوت آنجا برايم حكم بهشت برين دارد.نميدانم شايد كمي ايران زده به نظر بيايم اما به نظر من غرور ملت من با فشار هيچ حكومتي نبايد خدشه دار شود.
ماجراي خريد و فروش زنان ايراني در دارالمبارك دوبي اين روزها ورد زبان است و شايد بيشترين علت نظر منفي من نسبت به سفر به دوبي باشد.ماجرا اينگونه توصيف مي شود كه زنان و دختران ايراني كه يا از خانه فرار كرده اند و با تصميم شخصي خود قصد رفتن به دوبي دارند يا از طريق خانواده به فروش رسيده اند توسط لنج هايي كه طبقه زيرين آن پر از يخ شده كه مسافرانش از گرما هلاك نشوند به طور قاچاقي وارد دوبي مي شوند و در آنجا به دلالان ايراني فروخته ميشوند و بعد ناچار به بردگي جنسي تن ميدهند. اين زنان بعلت اقامت غير قانوني از حمايت قانون و دولت برخوردار نيستند و در صورت شكنجه شدن سكوت ميكنند چون مراجعه به مراجع قانوني برابر است با ارجاع آنان به ايراني كه نه در آن از حمايت خانواده برخوردارند و نه از حمايت دولت.
ماجرا خيلي غم انگيز است اما آنچه تامل برانگيزتر است علت حضور زنان ايراني در دوبي است.اينكه زنان در خانواده هاي خود آنچنان مورد ظلم واقع ميشوند كه از جايي كه بايد مامن آنها باشد فرار ميكنند خود سوال بزرگيست و اينكه يك خانواده آنچنان در فقر فرهنگي و فقر معيشتي باشد كه حاضر به فروش دختر خود شود پرسشيست عظيم تر.اينكه زنان در جامعه آنچنان مورد ظلم و تبعيض و فشار باشند كه به تن فروشي روي بياورند يك روي سكه است و روي ديگر سكه اين است كه حتي با زير پا گذاشتن شرف و آبرو و حيثيت هم اميد به زندگي مرفه و آسايش و پول وجود ندارد كه زنان ما را به بردگي اجنبي راضي مي كند.و دست آخر اينكه چرا راههاي بازگشت اين زنان اينقدر بسته است؟؟؟

هیچ نظری موجود نیست: