ديروز نفر آخر بهم زنگ زد.اون هم شماره منو از توي دفتر مشتري ها برداشته بود.اون هم تاكيد داشت كه مدير آرايشگاه از تلفنش خبردار نشه.اون هم شماره تلفنشو داد و گفت اگه كاري داشتم بهش زنگ بزنم كه بياد خونه مون يا من برم خونه شون.البته با تخفيف ويژه براي من كه چنينم و چنانم و دخترم خيلي شيرينه و موهاشو بايد كوتاه نگه دارم كه مانع رشدش نشه و صد البته چرا يه هاي لايت نمي كنم كه قيافه ام تغيير كنه و مش به من خيلي مياد و رنگ صورتمو باز ميكنه و چشمامو روشنتر ميكنه و ...
من كه مشتري پر و پا قرص آرايشگاهها نيستم و فقط اگه كار خيلي ضروري پيش بياد ميرم اما تو همون چند دفعه اي كه رفتم ميديدم كه چطور آرايشگرها پاچه خواري مدير آرايشگاه رو ميكردن و مهناز جون مهناز جون از زبونشون نمي افتاد و يكي قهوه مياورد اون يكي فالشو مي گرفت و...حالا من تلفن تك تكشونو دارم كه ازم خواستن مهناز جون و بقيه نفهمن و اگه كاري داشتم بهشون زنگ بزنم.نياز اقتصادي قاتل اخلاقه.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر