دوشنبه، آبان ۱۲، ۱۳۸۲

مو هاي خيسشو زير روسري تپوند و از خونه خارج شد.ساعت سه وقت آرايشگاه داشت.به سرعت خودشو به اونجا رسوند.آرايشگر براش خواب عريض و طويلي ديده بود.اول از همه به اتاق اپيلاسيون هدايتش كرد و دستها و پاهاشو موم داغ ماليد . پارچه را روي موم مي چسباند و يكدفعه آنرا بلند ميكرد. موها به موم چسبيده و از ريشه در ميامدند.چيزي شبيه شكنجه هاي قرون وسطي.دردشو به خاطر سفيدي بعدش تحمل كرد.بعد از اون آرايشگر تمام موهاشو با بيگودي پيچيد .بعد موهاي صورتشو با بند كند و ابروهاشو دونه دونه با موچين برداشت.بعد فرستادش زير سشوار تا يه نيم ساعت سه ربعي خوب دم بكشه.تو اين فاصله ناخنهاي دست و پاهاشو سوهان زد و مانيكور پديكور كرد.وقتي از زير سشوار داغ بيرون اومد و بيگودي ها باز شد موها لوله لوله شده بودند. آرايشگر اونها رو با شونه پوش داد و تافت زد. بعد با هزار تا سنجاق اونا رو روي سرش مدل داد و تافت زد.بود تافت نفسشو اذيت ميكرد. موها زير دست سفت و شكننده و چسبنده شده بودند اما دور نماش جالب بود.بعد نوبت آرايش صورت رسيد. يه لايه كرم پودر تمام منافذ صورتو پوشوند. ديگه حتي براي عرق كردن هم منفذي نبود.مژه ها لاي فر مژه پرس شدند.پشت پلك با رنگهاي مختلف رنگ آميزي شد.كنار گونه ها كمي تيره شد و لبها با لايه ضخيمي از ماتيك پوشانده شد. مژه هاي مصنوعي با چسب لا به لاي مژه هاي طبيعي كار گذاشته شد و با ريمل به اونها حجم و حالت داده شد. درست مثل يه سايبون بالاي چشم.
دسته اي پول از كيف زن به ميز آرايشگر منتقل شد. زن با بدرقه هزار چشم در خيابان به خونه ش برگشت.
جوراب شلواري نايلون به پا كرد و حس كرد پاهاشم ديگه نميتونن نفس بكشن.براي اينكه جوراب سر جاش بمونه يه گن سفت روش پوشيد. شكمش به عقب فشار داده شده بود. حالا خودش هم ديگه نميتونست نفس بكشه.ميني ژوپشو پوشيد و به سراغ كفشهاي پاشنه ده سانتيش رفت.موقع نشستن بايد دقت ميكرد دامنش خيلي بالا نره. موقع راه رفتن هم بايد دقت ميكرد پاش پيچ نخوره.تمام وزنش روي پنجه پاش افتاده بود. پنجه كفشهاي مد جديد خيلي تنگ بودند.پاهاش در عذاب بود.دامنش اونقدر تنگ بود كه به شعاع محدودي ميتونست قدم برداره.بلوزش يقه باز بود و هميشه بايد دقت ميكرد كه تا حد مشخصي از بدنش نشون داده بشه.
وقتي وارد مجلس شد همه بهش لبخند زدن."ماشاللا چقد خوشگل شدي." كاپ افتخار شيك پوش ترين و زيبا ترين زن مجلس به او تعلق يافته بود...
راستي اين همه شكنجه براي زيبا بودن ارزش داره؟

هیچ نظری موجود نیست: