هيشکي به من نمي گه سري که درد نمي کنه چرا دسمال مي بندي؟
امسال که نسترن آمادگي مي ره من هم عضو انجمن اوليا و مربيان مدرسه شدم و هم نماينده والدين مقطع آمادگي.از طرف 25 ولي من نماينده شدم که ارتباط بين اوليا و مربي ها و مديريت مدرسه رو برقرار کنم.اول سال براي تهيه جوايز بچه ها از هر کدوم از والدين 2000 تومان گرفتم و رفتم براي بچه ها جايزه بخرم. مربي شون تاکيد کرد که تعداد جوايز زياد باشه که بتونن تند و تند به بچه ها جايزه بدن.با 2000 تومن هم که نمي شه چيز درست و حسابي خريد.من مبنا رو گذاشتم بر اينکه به هر بچه اي بطور متوسط چهار جايزه 500 تومني تعلق بگيره و در همين حدود خريد کردم.بعد از يه مدتي که گاه گداري به بچه ها جايزه داده مي شد از مادرها مي شنيدم که به بچه شون جايزه يه پاک کن عطري داده شده يا يه کارت بازي پومين يا...و اونقدر اين اسامي رو با اکراه مي گفتن که يعني به درد نخورترين چيزهاي عالم به بچه اونها جايزه داده شده.من به دل نگرفتم چون با اون بودجه اي که در اختيارم گذاشته بودن بيشتر از اون نمي شد خريد کرد و من مدتها وقت صرف کردم تا بهترين چيزهايي که با اون پول مي شد خريد رو بخرم.
بعد از پايان ترم اول!وقتي کارنامه هاشونو مي دادن!!(بله آمادگي هم کارنامه داره)اعلام کرديم که بودجه اوليه تموم شده و والدين لطف کنن دوباره براي تهيه جوايز پول بدن.مربي شون از من خواست جوايز اين بار بزرگتر باشه که بيشتر به چشم بچه ها بياد چون براي عيد مي خوان بهشون هديه بدن.اين شد که من هم از والدين خواهش کردم که براي هر بچه 5000 تومن بدن.توي همون جلسه عده 12 نفر پول رو دادن و بقيه تا الان که 1.5 ماه گذشته هنوز پول ندادن.
روز پنجشنبه که جلسه اوليا و مربيان ماهانه داشتيم مدير مدرسه به من گفت که عده اي از والدين اعتراض کردن که چرا هي از ما پول مي گيرين و براي بچه ها چرت و پرت مي خرين!!و اون 2000 تومني که داديم چي شد!مديرشون واقعا ناراحت بود و من بهش گفتم که فاکتورهاي خريد پيش منه واگه خواست کپي مي کنم و به والدين معترض مي دم.در عين حال هر کدوم از والدين براي هديه عيد يه پيشنهادي داشت. يکي مي گفت کيف بخر که دم عيده بچه ها خوشحال بشن .يکي ميگه کيف نخري ها خونه مون پره. يکي مي گه اسباب بازي فکري و کتاب نباشه لطفا.يکي ميگه سي دي بخر.يکي ميگه پوشيدني باشه...به همه اعلام کردم که پوشاک به دليل اندازه هاي متفاوت بچه ها نمي تونم بخرم.کيف اگه يک شکل بخرم با هم قاطي ميشه و دعواشون ميشه.ممکنه بعضي از بچه ها امکانات کامپيوتري براي سي دي بازي نداشته باشن. بعد از اعتراضي که به مدير شد تصميم گرفتم حتما چيزي بخرم که روش قيمت خورده باشه بنابراين به همه اعلام کردم اگه چيزي بخرم از انتشارات مدرسه يا کانون پرورش خواهم خريد(که يکي نياد بگه وا اينو دم خونه ما ارزونتر ميدن!)
و دست آخر اينکه امروز به معلمشون اعلام خواهم کرد اگه تا پس فردا تمام مبلغ جمع نشه هرچي از پولها که دستمه به والدين پس مي دم چون ديگه وقت ندارم که براي خريد برم بيرون.
از پنجشنبه تا حالا دارم با خودم ميگم:"من احمق رو بگو.واسه چه جور کسايي مي شينم شععععررر ميگم. عوض قدر شناسي به آدم زررررشک تعارف مي کنن.راستي راستي که خرم.خيلي خرم!"(نقل از شاعر شهر قصه)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر