شنبه، اسفند ۰۹، ۱۳۸۲

سلام
از اونجايي كه جديدا بعنوان مفسر كارتونها مشغول فعاليت شدم!تصميم گرفتم امروز در مورد يه كارتون ديگه صحبت كنم.كارتوني كه كم و بيش همه ما اونو ديديم و قسمت قابل ملاحظه اي از كودكي مارو به خودش اختصاص داده.بله همه ما اونو ديديم اما كمتر بهش فكر كرديم.
منظورم پينوكيوست.
داستان پينوكيو داستان همه ماست.ما مثل همان عروسك چوبي هستيم كه پدر بزرگوار عالم خلقمان كرده و در حد لزوم امكاناتمان داده تا در مسير پر تلاطم زندگي آزمايش شويم.گربه نره و روباه مكار ميتوانند حرص و طمع و شهوت و...باشند.اگر در مسير خواهشهاي نفساني قرار بگيريم عاقبتمان همان است كه بر سر پينوكيو آمد.الاغ خوبي ميشويم تا از پوستمان طبل بسازند.اما اگر به جستجوي پدر برويم و در اين راه با مشكلات دست و پنجه نرم كنيم آنجاست كه عاقبت انسان واقعي خواهيم شد و يك فرزند محبوب براي خالقمان.
كارلو كولودي چقدر زيبا سرنوشت انسان را به تصوير كشيده است...

هیچ نظری موجود نیست: