شنبه، آبان ۲۴، ۱۳۸۲

سلام
يك ساعت پيش حالم خيلي بد بود. وحشت زده بودم و از درون ميلرزيدم.شكر خدا به آغوش پر مهر اينترنت و وبلاگ و اي ميلهاي دوستان پناه بردم و كمي تسكين پيدا كردم. قضيه از اونجا شروع شد كه...:
از خونه مامانم به آژانس هميشگي زنگ زدم و ماشين خواستم.معمولا وقتي به آژانس تلفن ميكردم و اسممو ميگفتم آقايي كه تلفن رو جواب ميداد ميدونست كه مقصدم كجاست اما اينبار يه ناشناس سفارش ماشين گرفت.زياد اهميت ندادم.راننده آژانس كه اومد متوجه شدم كه براي بار اوله كه مي بينمش.سوار شدم.كمي كه گذشت يه ماشين با دو سه تا جوون در حالي كه ويراژ ميدادن از كنارمون گذشتن و همين باعث شد كه سر درد دل راننده باز شد و از فساد موجود در بين جوانان داد و فرياد راه انداخت...
...آره آبجي من خودم سرگرد نيروي انتظاميم.اين گه سگارو اگه بدن دست من چنان حالي ازشون جا ميارم كه هرچي شير از سينه مادر خوردن خون پس بدن.اينا كثافت زدن به مملكت ما.ديگه سنگ رو سنگ بند نميشه. همه با همه هستن. زن با زن. مرد با مرد.زن شوهردار با مرد زن دار.الان يه هفته بيشتره كه يه بابايي رو گرفتيم كه با زن يكي از اقوام نزديكش فرار كرده بود. دختره بچه ساله و دوتا هم بچه داره و شوهرشم بش خرجي نميداده.اين پدر سگ دختره رو بلند كرده برده نميدونم كجا .الان يه هفته س خودم دارم شكنجه ش ميكنم مقر نمياد.بش ميگم زنده از زير دست من بيرون نميري. الان يه هفته س شبا ساعت دوازده از پا آويزونش ميكنم صب ساعت شيش ميارمش پايين شيلنگ آب يخو ميگيرم روش بعد با شلاق ميفتم به جونش تا خون بالا بياره.دماغ و دندوناشو روز اول شيكوندم.اما از ترس اينكه دختره رو سنگسار نكنن نميگه كجا قايمش كرده.دختره رو بگيرم هر سه شونو سنگسار ميكنم هم دختره رو هم پسره رو هم شوهر دختره رو...
-اينجوري ميزنينش نميترسين بميره ؟ براتون مسئوليت نداره؟
-كدوم مسئوليت؟ يه كثافتو از رو زمين برداشتن كه مسئوليت نميخوادتازه رييس قرارگاه فلاح رفيقمه.بش ميگن بختك. بالاي دو متر قدشه و قيافه ش اونقدر
وحشتناكه كه هركي مي بينه هرچي تو كله شه ميريزه بيرون . من هشت سال تو عراق بودم. آزاد كه شديم خودش اومد منو تحويل گرفت آورد اينجا. اونقدر هوامو داره كه خيالم راحته اين بابا رو بدون حكم گرفتمش.ديروز يكيو گرفته بودن با نيم كيلو هروئين رفتم ديدم آشناس بش گفتم اينو ولش كن يه ربع نگذشت كه نوشت اين بابا مصرف كننده س و اشكال نداره طرفو آزاد كردن...
***
از فردا همه مسيرامو با اتوبوس ميام و ميرم

هیچ نظری موجود نیست: